جدول جو
جدول جو

معنی کوه زا - جستجوی لغت در جدول جو

کوه زا
(تُ فَ)
کوه زاینده، (اصطلاح زمین شناسی) تولیدکننده کوه، جنبشها و حرکات و چین خوردگیهایی که در سطح زمین موجب پیدایش کوهها شود، (از فرهنگ فارسی معین)، و رجوع به کوه زایی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوه کان
تصویر کوه کان
کوهکن، آنکه شغلش کندن کوه است، آنکه کوه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوه کاف
تصویر کوه کاف
کوه کافنده، شکافندۀ کوه، برای مثال برآن گونه زد نعرۀ کوه کاف / که سیمرغ بگریخت در کوه قاف (اسدی - ۳۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بچه زا
تصویر بچه زا
ویژگی جانوری که قبل از تولد در رحم مادر رشد می کند
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
سنگتراش در کوه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(کَ لِ پُ تِ)
دهی از دهستان کلیایی است که در بخش سنقر کلیایی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 195 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(جُ)
دهی از دهستان دیلمان که در بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان واقع است و 539 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
دهی از دهستان حومه بخش کلاردشت که در شهرستان نوشهر واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(بُ نِ)
دهی از بخش قصرقند که در شهرستان چاه بهار واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بُ س س)
کوهی است نزدیک ذات عرق. (منتهی الارب) (از معجم البلدان) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ده پیر که در بخش حومه شهرستان خرم آباد واقع است، 120 تن سکنه دارد که از طایفۀپیرالوند هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
که جای در کوه دارد، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قوعله، عقاب کوه باش، (منتهی الارب، یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(کُ لَ / لِ)
در اصطلاح نجاران، پایه های چفته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
کوهی است در شمال غربی بم در کرمان، دنبالۀ آن قهرود و ارتفاع آن پنج هزار گز است. (از جغرافیای طبیعی کیهان)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش جالق که در شهرستان سراوان واقع است و 500 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از بخش جالق که در شهرستان سراوان واقع است و 850 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ)
دهی از دهستان طارم بالا که در بخش سیردان شهرستان زنجان واقع است و 141 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تَ پَ)
یعنی کوهکن و کان به معنی کنده نیز آمده و به فتح کاف مرادف کن، لیکن از ضرورت شعر است، (آنندراج)، کوهکن، کهکان، (فرهنگ فارسی معین) :
ز آرزوی کف راد تو ز کان گهر
گهر برآمد بی کوه کان و بی میتین،
فرخی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ)
آدمی که حالش بهم خورده و از حال طبیعی خارج شده و در حقیقت سرش را به جای پایش گذاشته باشد. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده). رجوع به کله پا شدن شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان صفائیۀ بخش هندیجان شهرستان خرمشهر. دشت و گرمسیر است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان سیاه منصور است که در شهرستان بیجار واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تُ مَ / مِ فُ)
لاف زن. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(تُ فَ)
کوه زا، رجوع به کوه زا شود
لغت نامه دهخدا
دهی است نوزده فرسخ میانۀ جنوب و مشرق فلاحی به فارس. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
یا کاه زنه. طوری از طناب که بکاه آگنند و بر ستور حمل کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
معرّق. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
قریه ای است فرسنگی بیشترمیانۀ شمال و مغرب اشفایقان. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(کَ /کِ شَ دَ / دِ)
که بچه زاید. بچه زاینده. صفت آن جانوران که بچه زایند. (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 188)
لغت نامه دهخدا
حرکات پوستۀ جامد زمین که موجب پیدایش کوهها شود، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کوه کافنده، شکافندۀ کوه، (فرهنگ فارسی معین) :
بدان گونه زد نعره ای کوه کاف
که سیمرغ لرزید در کوه قاف،
اسدی (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
آنکه یا آنچه کوه را بدرد کوه شکاف: نوک سنان کوه در سینه دوز او از بازوی سپهر کمانکش سپر گشاد. (جوامع الحکایات)
فرهنگ لغت هوشیار
شکافنده کوه: بدان گونه زد نعره کوه کاف که سیمرغ لرزید در کوه قاف. (اسدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوه کان
تصویر کوه کان
کوهکن کهکان
فرهنگ لغت هوشیار
آدمی که حالش بهم خورده و از حال طبیعی خارج شده و در حقیقت سرش را بجای پایش گذاشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
حیوانی که تولید مثل آنها بوسیله نوزادیست که در داخل شکم مادر (رحم) قسمتی از رشد و نمو خود را پس از تشکیل تخم میگذراند. در انسان سلول تخم پس از تشکیل تخم مدتی بالغ برنه ماه رشد خود را در داخل رحم میگذراند. یا بچه زایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوه زایی
تصویر کوه زایی
حرکات پوسته جامد زمین که موجب پیدایش کوهها شود
فرهنگ لغت هوشیار